-یک محله با خانه های امن
– یک قلعه
– فضای زندگی شخصیت های داستان زیتون .
برای شکل دادن به این مجسمه کلان تخیل کردیم .خرد و میانه شکل دادیم . برای ما جز بخشی از کل بود و کل جمع اجزا.این گونه باور داشتیم که با داشتن یک تخیل کلان عناصر خرد و میانه هماهنگ شکل می گیرند و پیوستگی میان آنها ایجاد می شود.
خمیر مجسمه را از گل ساختیم .خندقی گرداگرد آن کندیم تا دسترسی ها را قابل کنترل کند وبه دفعات میانش را خالی کردیم (حیاط ها وکوچه ها)روی خندق پل زدیم تا از زیر دروازه مزین به سرو پایدار عبور کنیم و از دالانی تنگ و سایه دار که نوید گشایشی فراخ ( حیاط) را می دادبه کوچه ای درون حیاطی برسیم .درختان چنار سایه افکن دیوارهای این کوچه بودند که از لابه لای رنگ سبز برگ ها و